اسماعیل عطاخانی (عطایی) ۱۷ سال داشت. شلوغ بود و به خاطر زندگی در محلهای قدیمی و آنچنانی گاهی بددهانی می کرد. به او میگفتند اسماعیل حرمت جبهه را داشته باش! میگفت چشم و قول میداد و چون عادت کرده بود باز یادش میرفت. کمتر کسی فکر میکرد شهید شود. ولی واقعاً بچهی سادهدل و باخدایی بود. در عملیات والفجر چهار وقتی گردان سیدالشهدا(س) رسید بالای ارتفاعات کانیمانگا، نیروهای عراقی در شیب ارتفاعات و در میان درختان در حال فرار بودند. تکتیراندازهایشان هم شلیک میکردند، ولی کسی نمیتوانست ببیندشان. اسماعیل که از اولین نفرات فتح کنندهی ارتفاع بود، خطاب به چند نفر دیگر گفت:«اوناهاشن. فلانفلانشدهها!» و بعد شروع به تیراندازی به طرفشان کرد. در همین اثنا یک گلولهی قنّاسه نشست به پیشانیاش و به سوی دوست پرکشید. اسماعیل اولین شهید گردان بود. همه را غافلگیر کرد.
سلام اری این مومنین و ساده دلها بودن که شهید شدن التماس دعا
سلام. عاقبت به خیر باشید.
هوالحق
سلام
ممنون.
اولین شهید گردان...
تا فردا یاعلی
سلام بر حضرت صبا. ممنون از توجهتان.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و قبولی طاعات و عبادات شما برادر دلاورم
برادر عزیزم نمیدانم چه بگویم وقتی به چهره پر نور مردان دلاور دوران دفاع مقدس مینگرم .گوئی گذشته با این تصاویر الهی زنده میشود.خوشا بسعادت این عزیزان که پر کشیدند بسوی یگانه معبود الهی.
سلام ودرود خدا بر تربت مقدس شهدا
سلام دلاور. هر جا هستید برقرار باشید.
به سلامتی
سلامتی دعای خوبی است. اما ریطش را متوجه نمیشوم. اشکال از گیرنده است؟
سلام برادر
ایام به کام .. رمضان را می گویم که شهد شیرینش کام دل را عجیب سیراب می کند
بشرط اینکه این بنده ی روسیاه خدا را هم فراموش نکنید
طاعات قبول
خدا رحمت کند که البته رحمت شده هستند اینان .. ما باید فکری به کال زار خودمان در گل مانده ها بکنیم
دعا یادتون نره
درود بر حضرت سید. امیدوارم از فیوضات این ماه بهره مند باشید. دعا بفرمایید.